< چرایی ارزشیابی توصیفی - کمیسیون سنجش وارزشیابی دوره راهنمایی منطقه فلاورجان
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  کمیسیون سنجش وارزشیابی دوره راهنمایی منطقه فلاورجان
آنکه به نوایى رسید خود را از دیگران برتر دید . [نهج البلاغه]
کل بازدیدهای وبلاگ
62807
بازدیدهای امروز وبلاگ
10
بازدیدهای دیروز وبلاگ
10
منوی اصلی

[خـانه]

[  RSS  ]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

درباره خودم
کمیسیون سنجش وارزشیابی دوره راهنمایی منطقه فلاورجان
لوگوی وبلاگ
کمیسیون سنجش وارزشیابی دوره راهنمایی منطقه فلاورجان
دسته بندی یادداشت ها
ارزشیابی توصیفی[7] . ارزشیابی[6] . ارزشیابی مستمر[2] . شیوه های ارزشیابی[2] . مقیاس های ارزشیابی . رویکردهای ارزشیابی .
بایگانی
بهمن 1387
ارزشیابی
ارزشیابی توصیفی
لینک دوستان

کارشناسی سنجش و ارزشیابی استان اصفهان

لوگوی دوستان




اشتراک در خبرنامه
 
پارسی بلاگ
www.parsiblog.com

نویسنده مطالب زیر:   نصر-فرقانی  

عنوان متن چرایی ارزشیابی توصیفی دوشنبه 87 بهمن 7  ساعت 6:59 عصر

مبانی نظری و فلسفی ارزشیابی توصیفی

آموزش و پرورش در مسیر حرکت رو به رشد خود از مکاتب مختلفی متاثر شده است و عمدتاً به یک جنبه از وجود متعدد انسان توجه کرده است و کمتر از نظام مندی کلی برخوردار بوده است توجه افراطی به جسم، تعلیم و تربیت به عنوان آمادگی، تعلیم و  تربیت به  عنوان شکوفا کردن استعداد و تربیت به عنوان پرورش یا تشکیل ذهن، توجه و تکرار به گذشته، عمده کردن محیط آنچنان که در مکاتب رفتارگرایان مطرح است مصادیق یک سونگری در امر تعلیم و تربیت است در طول هزاران سال تربیت مترادف عادت دادن، استفاده از حیوانات برای آزمایش و تعمیم آن به انسان، آموزش توأم با تکرار و تمرین؛ داشتن تصویری مکانیکی از انسان مطرح بوده است در تمام دیدگاههایی که در مکاتب مختلف تا نیمه دوم قرن بیستم ادامه داشته است یادگیری و آموزش را یک فرآیند افزایشی دانسته؛ اجزاء به صورت جدا از هم معنی داشته و یادگیری جزء به جزء بوده و معمولاً یادگیرنده در برابر یک انگیزش محیطی واکنش نشان می دهند در مقابل این دیدگاهها نظریه های دیگری مطرح شده است که دو باور عمده بر آن حاکم  است:

1-یکتا بودن و اهمیت خود انسان       

2-واکنش شدید در برابر رویکردهای ماشین نگر و مادی به مطالعه انسان (گای آر، لفرانسط 1382

مبانی انسان شناختی ارزشیابی (با تاکید بر نگرش خاص دینی به انسان) :

ویژگی های مهم رویکرد انسان گرا را به شرح ذیل می توان خلاصه نمود:

1-توجه بیشتر به تفکر و احساس و نه کسب دانش

2-یادگیری یک فرآیند رشد است که نتیجه بصیرت و تشخیص بوده و حقایق و مهارت ها در رابطه با فعالیت های با معنا متشکل از اجزای مرتبط آموخته می شوند.

3-رویکردهای انسان گرا بر احساس و عواطف فرد، رشد خود پنداره های مثبت، روابط انسانی مثبت و ارتباط میان فردی صادقانه است.

4-بزرگترین کمک به تعلیم و تربیت انسانگرا آماده کردن معلمان در حوزه نگرش ها است و نه فقط در حوزه روش ها

5-برخلاف رویکردهای سنتی که بر نتیجه گرایی، ایستایی، تکرار پذیری و بی توجهی به تعامل ها تاکید داشتند دیدگاه کیفی بر انعطاف در پاسخ، ارتباط داشتن با متون درسی و نه محدود به عین مطالب درسی، توجه به کلیت و ساختار متن، شکل گروهی دادن به ارزشیابی، چند وجهی ساختن ارزشیابی و فرآیندی ساختن ارزشیابی تاکید دارد بنابر این توجه به انسانی کردن تعلیم و تربیت و ظهور مکاتب انسان گرای به ویژه در روانشناسی زمینه بروز ارزشیابی فرآیندی را فراهم کرده و در بسیاری از کشورها جاری شده است. ارزشیابی تاویلی و یا رویگردانی از کمیت ها در مکاتب مختلف به ویژه در مکتب اسلام دارای مبنا و ماخذی است این مبانی که عمدتاً  ناشی از نوعی نگرش خاص دینی به انسان  است مورد بحث قرار می گیرد.

الف) وجود عقل وخرد در انسان: که شیوه آموزش های ارائه شده بر مبنای فهم و تعقل نبوده و با اصول و اهداف تعلیم و تربیت هماهنگ نیست استفاده از قانون مجاورت وبرقراری رابطه محرک و پاسخ به افزایش محفوظات کمک می کند و جنبه مکانیکی و تحمیل از بیرون دارد لذا باید ارزشیابی گامی در جهت تقویت قوه تفکر، پرورش عقل باشد در غیر این صورت بی احترامی به مقام انسانیت است.

ب) قدرت انتخاب و آزاد بودن انسان: انسان آزاد است و با عقل خود به سمت خیر و شر میل می نماید خداوند دینداری را به فرد واگذار کرده و پیامبر بر مردم وکیل نیست (انعام 107) اگزیستا نسیالیستها مهمترین ویژگی را همین اختیار می دانند و همین قدرت عمل آگاهانه و توام به اختیار است که موجبات کمال و رشد حقیقی انسان را فراهم می سازد لذا در ارزشیابی و تعلیم و تربیت باید تقویت اراده و افزودن قدرت تصمیم گیری مد نظر باشد کما اینکه امتحانات و بلایای الهی ضمن آشکار کردن استعدادهای انسان موجبات تکامل روحی و معنوی وی را فراهم می سازد جامعه پویا نیازمند تنوع فکری، شکستن مرزها، جسارت و شجاعت عاقلانه است تعیین معیارهای دست نیافتنی و تحقیر کودک و ایجاد یاس و ناامیدی زمینه های بزهکاری متعدد و فرار از مدرسه را به دنبال خواهد داشت.

ج) فرآیند پویایی؛ تلاش و کمال جوئی انسان: تجارب آدمی رو به توسعه است شخصیت انسان ساختاری ایست و ثابت نداشته و هیچ مومنی نباید دارای دو روز مساوی باشد که در این صورت مغبون و ملعون است حرکت مداوم، جستجو و نگرش فرآیندی به تعلیم و تربیت و ارزشیابی موجب می شود و حرکت در مسیر به حای نتیجه و  غایب ارزشمند باشد (سوره ق،43)

د) توجه به تفکر انتقادی؛ خلاقیت و نیازهای جدید جوامع: با تغییرات وسیع در روش کسب اطلاعات و افزایش کمی و کیفی انسان به دنبال قضاوت صحیح و گزینش منطقی است برنامه ریزی درسی استقلال فکری، بیان مسئله، پرورش حواس، علاقه به بررسی، تدریس پیشرفته، پرورش تفکر انتقادی را مورد تاکید قرار می دهد محدودیت های ارزیابی و فشار از موانع خلاقیت است در تعلیم وتربیت خلاق به جای ارائه محتوا و تاکید بر آن در همه طول سال تحصیلی چگونگی مشارکت، گفت و گو و روش تحقیق و کاوشگری را باید آموخت.

هـ) توجه به عواطف و هوش هیجانی: انسان موجودی پیچیده و مرکب از ابعاد جسمانی، اجتماعی، شناختی، عاطفی و ... است در کشور ما بیشتر به بعد شناختی و هوش شناختی توجه می شود و سایر ابعاد مورد بی مهری است تقویت حافظه وارزشیابی از آن محور آموزش و هدف از تعلیم و تربیت است هوش شناختی تنها عامل موفقیت فرد نیست و چه بسیار افرادی که با داشتن هوش شناختی بالا موفق نیستند و بالعکس، لذا در مدارس باید به پرورش عواطف فرد توجه نمود کنترل هیجان و آموزش مهارت های هیجانی ضمن افزایش عزت نفس آنان را در آزمون ها و پاسخگویی به سوالات کمک خواهد کرد در پایان این بحث باید گفت ارزشیابی در نظام آموزش و پرورش مستلزم بازنگری در سه سطح اهداف، روش ها و ابزارهاست و در بعد هدف باید از توجه صرف اهداف شناختی و محفوظات به شدت فاصله پیدا کند، اهداف باید کیفی نگر، توجه به معنا و تقویت کننده روح آزاد منشی، اختیار و آزادی متناسب با کرامت انسانی باشد در بعد روش ها باید از سختگیری های متعصبانه و ناصواب که عمدتاً غیراخلاقی است و عوارض روحی و روانی خاصی نیز در پی دارد رویگردان شده و به بهبود روش یادگیری، رسیدن به استنباط، تجربه درونی و نهایتاً به تکامل اندیشه فرد بیانجامد خروج از دانش محوری به روش محوری، گریز از رقابت و توجه به مشارکت و در نهایت توجه به توصیف و تکوین به جای کمیت و غایت و خروج از محدوده تنگ و صلب عینیت و جایگزینی کیفیت باید محور آموزش و ارزشیابی باشد در ابزارها نیز باید روش های مرسوم مداد کاغذی را در حداقل ممکن استفاده کرد و بر عملکرد فرد با استفاده از مصاحبه و مشاهده تکیه کرد در آزمون های عملکردی باید هم فرآورده ها و بازده های یادگیری و هم فرآیند و مراحل انجام کار را آزمون کرد. پوشه کار با استفاده از کارنامه توصیفی که در آن مراحل رشد فرد لحاظ می گردد تحولی اساسی در روش های سنجش و آزمون است .

 

دیگر مبانی فلسفی آموزش و پرورش توصیفی: (رفتارگرایی و شناخت گرایی)

 

چرایی ارزشیابی توصیفی= فلسفه

چرا ارزشیابی کیفی توصیفی؟ آیا این بحث جدیداً مطرح شده است؟ مبانی آن کجاست؟ مهمترین مشکل در آموزش و پرورش چیست؟ یادگیری، یادگیری چگونه اتفاق می افتد؟ باید در آموزش و پرورش تغییرات بنیادی ایجاد شود، منظور ساختاری نیست درد ما امتحانات و ارزشیابی است در کشور ما فرهنگ یاددهی یادگیری باید تغییر کند تا در آموزش و پرورش تحولی صورت گیرد با این سیستم آموزش و پرورش نمی توانیم تغییراتی ماهوی ایجاد کنیم مدرسه شاد باید با یک فرآیند یاددهی، یادگیری شاد توأم باشد و الا در باغ اگر شاگرد درس بخواند لذا بهار را نمی بیند طرح درس ها را که آمریکایی ها طراحان آن بودن در سال 1980 دور ریختند و ما هنوز برای آن جشنواره برگزار می کنیم لذا یک بسیج  عمومی نیاز داریم تمام دعواها سر یادگیری است و اینکه چگونه رخ می دهد بهترین روش تدریس، فضا و ... این است که یادگیری را تسریع کند ارزشیابی باید در خدمت فرآیند یادگیری قرار گیرد در حالی که در حال حاضر همه چیز در خدمت ارزشیابی است یادگیری تغییر است تغییر در تمام ابعاد وجود و شخصیت، تغییر و رشد همه جانبه در دانش ها، مهارت ها و نگرش ها، سقراط معتقد به گنج درون (دانایی) بود که دانایی مقدمه توانایی است وی می گفت در بهشت دانا بودیم در اثر خطا بیرونمان کردند و دانایی را پخش کرده و گفتند برو حالا با زحمت آن را پیدا کند سقراط می گفت مثل مادرم (ماما) دانایی را از طریق کمک به شاگردان متولد می کنم او ابتدا در اثر دیالوگ به فرد می فهماند که نادان است و بعد مسیر را باز می کرد تا بفهمد، ارزشیابی فرآیند گردش کار است برای تولید محصول، سقراط به این نوع ارزشیابی اعتقاد داشت از نادانی فرد چیزی به میان نمی آورد کم کم هدایت می کرد تا شخص به دانایی برسد وی اعتقاد داشت یادگیری در درون اتفاق می افتد و نتیجه به بیرون می دهد افلاطون می گفت یادگیری از بیرون می آید و به درون می رود به طور کلی درخصوص ارزشیابی دو دیدگاه روانشناختی وجود دارد.

 

الف) رفتار گرایی(مشاهده)

ب) شناخت گرایی ( در ذهن چه اتفاقی می افتد)

 

در ایران کفه‌ی رفتارگرایان سنگین تر است چون دانشجویان ایران در دهه 1960 در آمریکا درس می خواندند و این افکار را اقتباس کردند در ارتش امروزه به مدد این دیدگاه بهترین آموزش ها را می دهند البته یک دیدگاه التقاطی هم گانیه مطرح می کند وی می گوید بعضی یادگیری ها تابع رفتارگرایی است و بعضی تابع شناخت گرایی است باید دید ماهیت درس و جامعه و یادگیرنده چیست ما باید از مطلق گرایی به نسبی گرایی در آموزش و پرورش پیش برویم کار ما موقعیتی است، تدریس و آموزش یک آفرینش است لذا به تعداد دانش آموزان شما روش و یادگیری وجود دارد و تدریس توسط معلم خلق می شود تفکرات واگرا (چند پاسخ) در مقابل تفکرات هم گرا (یک پاسخ) را رواج دهید ارسطو در مقابل نظرات افلاطون می گفت من استادم را دوست دارم ولی حقیقت را بیشتر دوست دارم نظرات رفتار گرایی بیشتر نتیجه گرا هستند اما نظرات شناختی گرایی بیشتر فرآیند مدارند که در بحث بعدی به مقایسه این دو خواهیم پرداخت جدیدترین نظریه فرآیند گرایی، نظریه ساخت و ساز گرایی است سه نفر در این نظریه نقش دارند.

 

1-در اوایل قرن20 جان دیویی نسبیت گرایی را در مقابل مطلق گرایی و آموزش و پرورش آمریکا را به چالش کشید وی اعتقاد داشت تعلیم و تربیت هیچ هدف نوشته شده ای ندارند، نتایج را نمی شود از قبل پیشش بینی کرد تعلیم و تربیت عین زندگی است نه آماده شدن برای زندگی لذا مدرسه باید عین زندگی باشد البته در آن زمان به دلیل اینکه شرایط آماده نبود موفق نشد ولی دوباره نظریه او در حال حاضر رشد می کند در این نظریه برنامه ریزی و ارزشیابی به شکل فعلی وجود ندارد بچه ها خود برنامه ریزی و ارزشیابی می کنند شیوه های گروهی، شیوه حل مسئله، مهم بودن روش در برابر محتوا، روش تحقیق و فکر و مهارت های زندگی و یادگیری از جمله اعتقادات وی بود. دیوئی می گفت اگر مسئله یادگرفته شود مسئله های جدید هم یادگیریش آسان می شود کار آدم ها معرف آنهاست نه عنوان خانوادگی، مدرک و ... اگر شاگرد موفق نشود می گویند جامعه باید تو را درک می کرد این چکیده ای از اندیشه های پراگماستیم است در این خصوص آقای شعاری نژاد جمله زیبایی دارد وی می گوید :

(اگر به شاگر چیزی بگوییم فراموش می کند؛ اگر به او نشان بدهید به ذهن می سپارد و اگر درگیر آن شود به کار می برد.)

 

2-نفر بعدی ژان پیاژه است وی یک روانشناس بود که مراحل رشد شناختی را مطرح می کند. مهمترین حرف او بحث جذب و انطباق است که در مقابل دیوئی که تجربه را تعامل با محیط می دانست پیاژه اعتقاد داشت تعامل در ذهن اتفاق می افتد ذهن پنجره باز است که اطلاعات وارد آن می شود، ما انواع محیط داریم:

الف)محیط طبیعی  ب) جهان لایتناهی  ج) محیط مصنوعی (کلاس)   د) محیط اجتماعی   هـ) محیط درونی که به اعتقاد پیاژه این محیط بیشترین نقش را در یادگیری دارد و اتفاق اصلی یادگیری در درون است اطلاعات وارد ذهن می شود و طرحواره هایی که در ذهن هست اطلاعات را شناسایی می کنند اگر با اطلاعات قبلی جور در آمد هرم ساختی ایجاد می کند و ذهن دائماً اطلاعات را پردازش می کند که این کار از طریق جذب و انطباق صورت می گیرد که به صورت یک پیوستار است عدم تعادل ! جذب ! انطباق! تعادل، وقتی اطلاعات وارد ذهن می شود دچار عدم تعادل می شویم بعد به تعادل می رسیم درست است که همه محرک ها وجود دارد اما ذهن باید آماده باشد والا بچه های سویچ ذهن را قفل می کنند و یاد نمی گیرند یادگیری شخصی، درونی و منحصر به فرد است و موقتی و ناپایدار است و مرتباً تغییر می کند دانش هر کس توسط خودش ساخته می شود و هر کس با یادگیری های خودش به تفسیر جهان پیرامون خود می پردازد هم در تدریس و هم در ارزشیابی باید به تفاوت های فردی توجه کرد تا شخص به خودراهبری در ارزشیابی و یادگیری برسد باید قالب شکنی شود تا بچه ها رشد کنند یادگیری مداوم است و هوش یعنی تغییر به نفع خودمان، این خلاصه ای از نظریه ژان پیاژه است.

 

3-نفر بعدی ویگوتسکی است از دیدگاه او یادگیری امری اجتماعی است آنچه می بینیم تقلید کرده و یاد می گیریم شما به عنوان معلم طوری برای دانش آموزان حرف بزنید تا بتوانند مصرف کنند.

نگاهی گذرا به مبانی جامعه شناختی و تاریخچه و مطالعات اخیر درخصوص مشکلات آموزش و پرورش در جهان و ایران

در حال حاضر دنیا در حال تغییر است تعلیم و تربیت از مدرسه بیرون رفته است انواع ماهواره ها و سیستم های اطلاعاتی دائم به مردم اطلاعات می دهند گاهی مردم اطلاعاتی به مراتب بیشتر از متخصصین دارند. دانش در اختیار همه است اطلاعاتی در حاضر زمانی خوبست که به سود علمی تبدیل شود تا در دنیا و آخرت بدرد بخورد. در اوایل قرن 19 در دوره انقلاب صنعتی آموزش و پرورش طبقاتی بود و هدف آن آراستن انسان ها به زیور علم و دانش بود افراد خودنویس به جیب می زدند و تعلیم و تربیت نخبه پروری می کرد که در حال حاضر نسل آنها از بین می رود هر چند به شکلی دیگر دارد بروز می کند بعد از انقلاب صنعتی تا نیمه دوم قرن 20 که مردم از دهات به شهرها مهاجرت کردند و زندگی از حالت ساده به پیچیده تبدیل شد یک عده می بایست چرخ های صنعت را بچرخانند لذا بوروکراسی حاکم شد در ایران تعلیم و تربیت به دنبال تربیت کارمند بود (مواجب بگیر) در این دوره آموزش و پرورش به عنوان یک نیاز مطرح شد و مدرسه در دست دولتیان قرار گرفت و می گفتند بیسوادی باید ریشه کن گردد تا سطح اقتصادی و اجتماعی مردم بالا رود لذا آموزش و پرورش چاق شد و همه چیز در حال رشد بود که متاسفانه هنوز هم ما در گیر آن هستیم چون تحول وجود ندارد توسعه نیست هنوز روح دموکراسی روح ملی حاکم نشده است.

 



  • کلمات کلیدی : ارزشیابی توصیفی
  •   نظرات شما  ( )


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    ارزش یابی پایانی
    ارزشیابی پایانی
    ارزشیابی در خدمت آموزش
    ارزشیابی
    تدریس موفق
    خلاقیت
    ارزشیابی پیشرفت تحصیلی
    [عناوین آرشیوشده]


     

    Powered by : پارسی بلاگ
    Template Designed By : MehDJ

    انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس